The Mirror

آینه

The Mirror

آینه

Lisa was an attractive young woman, and she always combed her hair neatly and wore pretty clothes. She worked in a small town and earned enough money to take a vacation in the mountains during the summer.

The first time that Lisa went there, she discovered that she hadn't brought enough money. At first, she was worried, but then she remembered that she had brought her checkbook with her and went to the bank to cash a check. The bank teller had never seen Lisa before, but he knew that a lot of people were stealing checkbooks and using them, so he said to her, "Can you identify yourself, please?"

Lisa had never been asked to do this in her home town, so she looked puzzled for a moment; but then she took her mirror out of her handbag, looked at it, and then said happily, "Yes, it is me”

 

لیزا زن جوان وجذابی بود و همیشه موهای خود را مرتب شانه می کرد و لباس های زیبایی می پوشید. او در یک شهر کوچک کار می کرد و به مقدار کافی درامد داشت که برای تعطیلات به کوهستان برود.

اولين باري که ليزا به کوهستان رفت ، فهميد که پول کافي با خود نبرده است. ابتدا نگران بود ، اما بعد به یاد آورد که دست چکش را با خود آورده و به بانک رفت تا چک را نقد کند. صندوقدار بانک قبلا لیزا را ندیده بود ، اما می دانست که بسیاری از مردم دسته چک ها را می دزند و از آنها استفاده می کنند ، بنابراین به او گفت "ممکنه احراض هویت کنید ، لطفا ؟"

لیزا در شهر خودش هرگز این کار را انجام نداده بود ، بنابراین یک لحظه گیج شد؛ اما سپس آینه اش را از کیفش بیرون آورد و در اینه نگاه کرد و با خوشحالی گفت، "بله ، خودم هستم".