A Baby and a Sock>
یک بچه و یک جوراب
A Baby and a Sock
یک بچه و یک جوراب
The mother gave her baby a red apple. The baby tried to eat the apple. His mouth was too small. And he didn’t have any teeth. His brother took the apple. His brother ate the apple. The baby cried. His brother gave the baby a blue ball to play with.
مادر یک سیب قرمز به نوزادش داد. بچه سعی کرد سیب را بخورد. دهانش خیلی کوچک بود. و هیچ دندانی نداشت. برادرش سیب را گرفت. برادرش سیب را خورد. بچه گریه کرد. برادرش یک توپ آبی به بچه داد تا با آن بازی کند.
The baby smiled. His brother took the ball from the baby. He rolled the ball on the floor. The brown and white dog picked up the ball. The dog chewed on the ball. The baby cried again. His brother picked up the cat.
بچه لبخند زد. برادرش توپ را از بچه گرفت. توپ را روی زمین غلت داد. سگ قهوه ای و سفید توپ را برداشت. سگ توپ را جوید. بچه دوباره گریه کرد. برادرش گربه را برداشت.
He put the cat on the bed with the baby. The baby pulled the cat’s tail. The cat jumped off the bed. The dog chased the cat. The baby cried again. His brother let the baby hold a sock. The baby played with the sock. The baby was happy.
گربه را با بچه روی تخت گذاشت. بچه دم گربه را کشید. گربه از روی تخت پرید. سگ گربه را تعقیب کرد. بچه دوباره گریه کرد. برادرش به بچه اجازه داد جوراب بگيرد. بچه با جوراب بازی کرد. بچه خوشحال شد.