Good Son>
پسر خوب
Good Son
پسر خوب
A man got into a train and found himself sitting opposite a woman who seemed to be about thirty-five years old. Soon they began talking to each other, and he said to her, "Do you have a family?"
"Yes, I have one son," the woman answered.
"Oh, really?" said the man. "Does he smoke?"
"No, he's never touched a cigarette," the woman replied.
"That's good," the man continued. "l don't smoke either. Tobacco is very bad for one's health. And does your son drink wine?"
"Ohm no," the woman answered at once, "he's never drunk a drop of it."
"Then I congratulate you, ma'am," the man said. "And does he ever come home late at night?"
' 'NO, never," his neighbor answered. "He goes to bed immediately after dinner every night."
"Well," the man said, "he's a wise young man. How old is he?"
"He's six months old today," the woman replied proudly.
مردی سوار قطار شد و رو به رویش خانمی حدودأ سی و پنج ساله نشسته بود. خیلی زود آنها با هم شروع به صحبت کردند و مرد به ان خانم گفت "آیا شما خانواده ای دارید؟"
"ان خانم پاسخ داد "بله، من یک پسر دارم."
مرد گفت "اوه، واقعا؟ آیا او سیگار می کشد؟"
خانم جواب داد " نه، اون هيچوقت به سيگار دست نزده."
مرد ادامه داد "این خوب است. من هم سیگار نمی کشم. تنباکو برای سلامتی بسیار مضر است. وآیا پسرشما شراب ميخورد؟"
خانم فورا جواب داد "اوه نه، اون هيچوقت يه قطره ازش نخورده."
مرد گفت "پس من به شما تبریک می گویم خانم، وآیا تا حالا اتفاق افتاده که اخر شب به خانه بیاید؟"
هم صحبتش جواب داد "نه، هرگز، او هر شب بلافاصله بعد از شام به تخت خواب می رود".
مرد گفت "خب، اون يه مرد جوان وعاقل است. چند سالش است؟"
ان خانم با افتخار پاسخ داد" او امروز شش ماهه شد".