جیل تلفن را جواب داد. جک بود.
"Jill, will you marry me next week?"
"جیل، هفته آینده با من ازدواج می کنی؟"
"What?"
"چی"؟
Jack repeated his question.
جک سوالش را تکرار کرد.
"Of course not," she replied. She wondered why he was asking her that question. They had already agreed that when people get married, they immediately start to take each other for granted. They don't do the "little things" like opening the car door or holding hands. They get too comfortable. They treat their partner like an old shoe. And eventually, they get bored with each other and get divorced.
او پاسخ داد: "البته که نه." تعجب کرد که چرا این سوال را از او می پرسد. آنها قبلاً توافق کرده بودند که وقتی افراد ازدواج می کنند، بلافاصله از یکدیگر زده میشوند. آنها «کارهای کوچک» مانند باز کردن در ماشین ( برای دیگری ) یا دست یکدیگر را گرفتن را انجام نمی دهند. آنها بیش از حد راحت می شوند. آنها با شریک زندگی خود مانند یک کفش کهنه رفتار می کنند. و در نهایت از هم دلزده می شوند و طلاق می گیرند.
"We already agreed that we don't want to get married because we don't want to get divorced."
ما قبلاً توافق کرده بودیم که نمی خواهیم ازدواج کنیم زیرا نمی خواهیم طلاق بگیریم.
Jack agreed. But he argued that they were special. They were different from other couples. They loved each other too much to end up in a divorce.
جک موافقت کرد. اما او استدلال کرد که آنها خاص هستند. آنها با سایر زوج ها تفاوت داشتند. آنها آنقدر همدیگر را دوست داشتند که به طلاق ختم نشود.
"Yes, that may be true. But still, why next week? Why can't we think about it for another year or two?"
"بله، ممکن است درست باشد. اما با این حال، چرا هفته آینده؟ چرا نمی توانیم یک یا دو سال دیگر به آن فکر کنیم؟"
"Because I had two dreams the last two nights. In both dreams, you left me for another man. In fact, you left me for two different men. I want to get married now so I don't have these dreams anymore."
"چون دو شب گذشته دو خواب دیدم. در هر دو رویا، مرا به خاطر مرد دیگری رها کردی. در واقع مرا برای دو مرد متفاوت رها کردی. من الان می خواهم ازدواج کنم تا دیگر این رویاها را نبینم."
"Hmm. What did these men look like?"
"هوم. این مردها چه شکلی بودند؟"