robbery form the bank>
سرقت از بانک
robbery form the bank
سرقت از بانک
An old lady went out shopping last Tuesday. She came to a bank and saw a car near the door. A man got out of it and went into the bank. She looked into the car. The keys were in the lock.
The old lady took the keys and followed the man into the bank.
The man took a gun out of his pocket and said to the clerk, ‘Give me all the money!’
But the old lady did not see this. She went to the man, put the keys in his hand and said, ‘young man, you’re stupid! never leave your keys in your car. someone's going to steal it!’
The man looked at the old woman for a few seconds. Then he looked at the clerk- and then he took his keys, ran out of the bank, got into his car and drove away quickly without any money.
خانم مسنی سه شنبه گذشته برای خرید بیرون رفت. او به یک بانک رفت و ماشینی را نزدیک در، دید. مردی از آن خارج شد و به داخل بانک رفت. او به داخل ماشین نگاه کرد. سوییچ ماشین روی در بود.
پیرزن کلیدها را گرفت و مرد را دنبال کرد و وارد بانک شد.
مرد اسلحه ای از جیبش درآورد و به منشی گفت "همه پول را به من بده! "
اما پیرزن این را ندید. به طرف مرد رفت، کلیدها را در دست او گذاشت و گفت، " مرد جوان، تو احمقی!هیچ وقت سوییچ رو روی ماشین نزار، یکی ممکنه اونو بدزده!"
مرد چند ثانیه ای به پیرزن نگاه کرد. بعد به منشی نگاه کرد- و بعد کلیدهایش را گرفت، از بانک بیرون رفت ، سوار ماشینش شد و بدون هیچ پولی سریع رفت.