A certain old gentleman was very unhappy about modern education, and thought that young people nowadays were not being taught the importance of knowing the difference between right and wrong.

One day he was taking a walk in the park near his home when he saw some young boys standing around a small cat. The old gentleman went up to the boys and asked them what was happening. One of the boys said to him, "We're having a contest. We're telling lies, and the one who tells the biggest one gets to keep the cat."

The old gentleman thought that this was a good opportunity to teach the boys a useful lesson, so he said to them, "I've never told a lie in my life." All at once there was a great shout from all the boys, and they said, "You've won! You can take the cat!"

یک پیرمرد محترم و قاطع از نظام آموزشی نوین بسیار ناراضی بود و فکر می کرد که به بچه های امروزی اهمیت فرق بین خوب و بد آموزش داده نمی شود.

 روزی او در حال قدم زدن در پارکی نزدیک خانه اش بود که دید چند پسر جوان دور گربه کوچکی ایستاده اند. پیرمرد به سمت پسرها رفت و از آنها پرسید که چه اتفاقی افتاده. یکی از پسرها به او گفت " ما یک مسابقه داریم. هر کدام ما یک دروغ می گوید و آن کسی که بزرگترین دروغ را بگوید گربه را نگه میدارد.

پیرمرد محترم با خود فکر کرد فرصت خوبی برای آموزش یک درس مفید به این پسرها است ، بنابراین به انها گفت" من هرگز در زندگی ام دروغ نگفته ام." ناگهان صدای بلندی از پسرها بلند شد و آنها گفتند "شما بردید! می توانید گربه را نگه دارید!"