To Be Calm>
ارام بودن
To Be Calm
ارام بودن
One day, when Mr. Smith came home from work, he found his wife very annoyed about something. Mr. Smith always thought that he was more sensible than his wife, so he started to give her a lecture on the importance of always remaining calm.
Finally he said, "It's a waste of your strength to get excited about small things. Train yourself to be patient, like me. Now, look at the fly that has just landed on my nose. Am I getting excited or annoyed? Am I swearing or waving my arms around? No, I'm not. I'm perfectly calm."
Just as he had said this, Mr. Smith started shouting. He jumped up and began to wave his arms around wildly and swear terribly. He couldn't speak for some time, but at last he was able to tell his wife: the thing on his nose hadn't been a fly, it had been a bee.
روزی آقای اسمیت ازکار به خانه آمد و متوجه شد که همسرش بابت چیزی ناراحت شده است. آقای اسمیت همیشه فکر می کرد که از همسرش عاقل تر است به همین خاطر شروع کرد برای همسرش سخنرانی کردن در باب اهمیت همیشه آرام بودن.
در آخر گفت " هیجانی شدن در مورد مسائل کوچک فقط اصراف نیرو و انرژی است، مثل من خودت را برای آرامش داشتن تمرین بده. الان به این مگس که روی بینی من نشسته نگاه کن. ایا من هیجانی یا آزرده خاطر شده ام؟ ایا من دارم فحش میدهم یا دستهایم را تکان میدهم، نه من کاملا آرام هستم."
درست پس از گفتن این جمله، آقای اسمیت شروع کرد به فریاد کشیدن. او پرید بالا و دستهایش را به سرعت تکان میداد و به شدت فحش میداد. او برای مدتی نتوانست حرف بزند، اما نهایتا به همسرش گفت : چیزی که روی بینی اش نشسته بود مگس نبود، زنبور بود.