shape
shape

دسته بندی لغات رشته های ورزشی

رشته های ورزشی

Sport Fields

بسکتبال

Example: His basketball performance in high school was unimpressive.

ترجمه مثال: عملکرد بسکتبال او در دبیرستان چشمگیر نبود.

بیسبال

Example: Remember when you and Michael used to play baseball out there?

ترجمه مثال: یادت می‌آید زمانی که تو و مایکل آنجا بیسبال بازی می‌کردید؟

تنیس

Example: She has been playing tennis since she was ten.

ترجمه مثال: او از ده‌سالگی تنیس بازی می‌کند.

کریکت

Example: Cricket is played during the summer months in most countries.

ترجمه مثال: کریکت در اکثر کشورها طی ماه‌های تابستان بازی می‌شود.

والیبال

Example: We love to play volleyball on the beach during summer.

ترجمه مثال: ما عاشق والیبال بازی کردن در ساحل در فصل تابستان هستیم.

هاکی روی چمن

Example: I always liked field hockey, and I know I'd like it on the ice too.

ترجمه مثال: من همیشه هاکی روی چمن را دوست داشتم و می‌دانم که روی یخ هم از آن خوشم خواهد آمد.

نتبال

Example: Netball is one of the most commonly played sports.

ترجمه مثال: نتبال یکی از ورزش‌هایی است که به طور رایج بازی می‌شود.

هاکی روی یخ

Example: He officially retired from playing professional ice hockey on September 1, 1998.

ترجمه مثال: او رسماً در تاریخ ۱ سپتامبر ۱۹۹۸ از بازی حرفه‌ای هاکی روی یخ بازنشسته شد.

لاکراس

Example: He loved all sports: lacrosse, soccer, field hockey, basketball.

ترجمه مثال: او همه ورزش‌ها را دوست داشت: لاکراس، فوتبال، هاکی روی چمن و بسکتبال.

بدمینتون

Example: Claudia Rivero (born November 28, 1986, in Lima) is a Peruvian badminton player.

ترجمه مثال: کلودیا ریورو (متولد ۲۸ نوامبر ۱۹۸۶ در لیما) یک بازیکن بدمینتون اهل پرو است.

فوتبال آمریکایی

Example: It's not American football; it's just football.

ترجمه مثال: این فوتبال آمریکایی نیست؛ فقط فوتبال است.

تیراندازی با کمان

Example: How many students are on the archery team, Mr. Whitten?

ترجمه مثال: آقای ویتن، چند دانش‌آموز در تیم تیراندازی با کمان هستند؟

چوگان

Example: Dax doesn't play polo; he wages war.

ترجمه مثال: داکس چوگان بازی نمی‌کند؛ او مبارزه می‌کند.

هندبال

Example: Asked about the incident after the match, Henry said: “I will be honest, it was a handball.”

ترجمه مثال: وقتی پس از بازی درباره آن اتفاق از هانری سؤال شد، او گفت: «صادقانه بگویم، خطای هند بود.»

تنیس روی میز

Example: In 1951, the table tennis section was started.

ترجمه مثال: در سال ۱۹۵۱، بخش تنیس روی میز راه‌اندازی شد.

قایقرانی پارویی

Example: He paused in his rowing and put out his hand, then resumed.

ترجمه مثال: او هنگام پارو زدن مکث کرد و دستش را بیرون آورد، سپس ادامه داد.

ژیمناستیک

Example: She competed in dance and gymnastics for four and a half years but quit to focus on acting.

ترجمه مثال: او به مدت چهار سال و نیم در رشته‌های رقص و ژیمناستیک مسابقه داد، اما برای تمرکز بر بازیگری آن را رها کرد.

ورزش‌های تیراندازی

Example: Shooting sports require great focus and precision.

ترجمه مثال: ورزش‌های تیراندازی به تمرکز و دقت بالایی نیاز دارند.

دو و میدانی

Example: She excels in track and field, especially the long jump.

ترجمه مثال: او در دو و میدانی، به خصوص در پرش طول، عالی است.

بولینگ

Example: His bowling average for the series was 12.1.

ترجمه مثال: میانگین امتیاز بولینگ او در این سری از مسابقات ۱۲.۱ بود.