ساعت و تاریخ>
date and time
ساعت دیواری/رومیزی
Example: Many years ago, people used the sun to set their clocks.
ترجمه مثال: سالها پیش، مردم از خورشید برای تنظیم ساعتهای خود استفاده میکردند.
زمان / وقت
Example: I have no time for hobbies.
ترجمه مثال: من هیچ وقتی برای سرگرمی ندارم.
تاریخ
Example: What's the date today?
ترجمه مثال: امروز چه تاریخی است؟ (امروز چندم است؟)
سال
Example: Every ten billion years, one single grain of sand falls to the bottom.
ترجمه مثال: هر ده میلیارد سال، یک دانه شن به پایین میافتد.
روز
Example: They divided the day into 12 hours.
ترجمه مثال: آنها روز را به ۱۲ ساعت تقسیم کردند.
ساعت - واحد زمان
Example: To get cheap tickets, buy them an hour or two before the event begins.
ترجمه مثال: برای خرید بلیط ارزان، آن را یک یا دو ساعت قبل از شروع رویداد بخرید.
برای بیان ساعت کامل
Example: At three o'clock in the morning, I returned home in my father's carriage.
ترجمه مثال: ساعت سه بامداد با کالسکه پدرم به خانه بازگشتم.
دقیقه
Example: And I'll recite some verses for you in a minute.
ترجمه مثال: و تا یک دقیقه دیگر چند بیت شعر برایت میخوانم.
ثانیه
Example: Would you excuse me for a second?
ترجمه مثال: ممکن است یک لحظه مرا ببخشید؟
صبح
Example: But the next morning he called back and said: “I’ve found your property.”
ترجمه مثال: اما صبح روز بعد او دوباره تماس گرفت و گفت: «من وسیله گمشده شما را پیدا کردم.»
بعد از ظهر
Example: Oscar came to say goodbye to me in the afternoon.
ترجمه مثال: اسکار بعد از ظهر آمد تا از من خداحافظی کند.
عصر / سر شب
Example: The victim’s throat was cut at approximately ten o’clock in the evening.
ترجمه مثال: گلوی قربانی تقریباً ساعت ده عصر بریده شده بود.
شب
Example: The stars shine brightly at night.
ترجمه مثال: ستارهها در شب به روشنی میدرخشند.
هفته
Example: You've been walking around with Louison for over a week, and you haven't even kissed her yet.
ترجمه مثال: تو بیشتر از یک هفته است که با لوئیزون بیرون میروی و هنوز حتی او را نبوسیدهای.