shape
shape

دسته بندی لغات شغل ها

شغل ها

Jobs

دکتر

Example: The doctor examined the patient's symptoms and prescribed medication.

ترجمه مثال: دکتر علائم بیمار را بررسی کرد و دارو تجویز کرد.

معلم

Example: The teacher explained the lesson to the students and answered to their questions.

ترجمه مثال: معلم درس را به دانش‌آموزان توضیح داد و به سوالات آنها پاسخ داد.

مهندس

Example: The engineer designed a new bridge to improve transportation in the city.

ترجمه مثال: مهندس یک پل جدید طراحی کرد تا حمل ‌ونقل در شهر را بهبود ببخشد.

پرستار

Example: The nurse helps doctor at the hospital.

ترجمه مثال: پرستار به دکتر کمک میکند.

وکیل

Example: The lawyer defends his client in the court and presents evidence to support their case.

ترجمه مثال: وکیل در دادگاه از موکل خود دفاع میکند و شواهد را ارائه میکنذ تا از پرونده آنها حمایت کند.

حسابدار

Example: The accountant manages the financial records and prepares tax returns for clients.

ترجمه مثال: حسابدار سوابق مالی را مدیریت می کند و اظهارنامه مالیاتی مشتریان را آماده می‌کند.

آشپز

Example: The chef cooked a delicious meal using fresh ingredients and creative techniques.

ترجمه مثال: آشپز با استفاده از مواد تازه و تکنیک‌های خلاقانه یک وعده غذا خوشمزه پخت.

خلبان

Example: The pilot flew the plane safely and ensured a smooth journey for the passengers.

ترجمه مثال: خلبان با ایمنی هواپیما را به پرواز دراورد و سفری بدون مشکل را برای مسافران فراهم کرد.

افسر پلیس

Example: The police officer patrolled the streets and maintained law and order in the city.

ترجمه مثال: افسر پلیس خیابان‌ها را نظارت کرد و قانون و نظم در شهر را حفظ کرد.

آتش نشان

Example: The firefighter bravely entered the burning building to rescue trapped people.

ترجمه مثال: آتش‌نشان با شجاعت به ساختمان در حال سوختن وارد شد تا افراد گیر افتاده را نجات دهد.

معمار

Example: my cousin's husband is a famous and perfect architect in the city.

ترجمه مثال: شوهر دختر خاله من یک معمار عالی و‌مشهور در شهر است.

دندانپزشک

Example: The dentist examined my teeth and recommended a filling.

ترجمه مثال: دندانپزشک دندان‌هایم را بررسی کرد و توصیه کرد ترمیم انجام دهم.

دانشمند

Example: The scientist conducted an experiment to prove his hypothesis.

ترجمه مثال: دانشمند برای اثبات فرضیه خود، یک آزمایش انجام داد.

نویسنده

Example: The writer published a new novel that became the best-selling novel.

ترجمه مثال: نویسنده یک رمان جدید منتشر کرد که تبدیل به پرفروش ترین رمان شد.

بازیگر

Example: The actor performed the best performance in the show.

ترجمه مثال: بازیگر در نمایش بهترین بازی را اجرا کرد.

موسیقیدان

Example: The musician played a beautiful melody on the piano.

ترجمه مثال: موسیقیدان یک ملودی زیبا با پیانو اجرا کرد.

عکاس

Example: The photographer captured stunning landscapes during his trip.

ترجمه مثال: عکاس مناظر شگفت‌انگیز را در سفر خود به تصویر کشید.

برق کار/مهندس برق

Example: electrician fixed the faulty wiring in my house.

ترجمه مثال: برق کار سیم کشی معیوب خانه من را تعمیر کرد.

لوله کش

Example: The plumber repaired the leaking pipe in the bathroom.

ترجمه مثال: لوله‌کش لوله‌ی نشتی دستشویی را تعمیر کرد.

همیار معلم

Example: The teacher assistant helped the students with their assignments.

ترجمه مثال: همیار معلم به دانش‌آموزان در انجام تکالیف آنها کمک کرد.

صندوقدار

Example: The cashier recorded my purchases at the supermarket.

ترجمه مثال: صندوقدار خریدهای من را در سوپرمارکت ثبت کرد.

پیشخدمت رستوران

Example: The waiter offered us a delicious meal at the restaurant.

ترجمه مثال: پیشخدمت به ما در رستوران یک وعده غذای خوشمزه پیشنهاد کرد.

راننده

Example: The driver took us to the airport on time.

ترجمه مثال: راننده ما را به موقع به فرودگاه برد.

باغبان

Example: my aunt is very kind gardener.

ترجمه مثال: عمه من باغبان بسیار مهربانی است.

نظافتچی

Example: The cleaner is responsible for keeping the office clean.

ترجمه مثال: نظافتچی مسئول حفظ نظافت دفتر است.

فروشنده

Example: The salesperson was very persuasive and managed to sell a lot of products.

ترجمه مثال: فروشنده بسیار قانع‌کننده بود و توانست تعداد زیادی محصول را بفروشد.

طراح

Example: The designer designed a stunning logo for the company.

ترجمه مثال: طراح لوگوی شگفت‌انگیزی برای شرکت طرح کرد.

دامپزشک

Example: The vet examined my cat and gave her a clean bill of health.

ترجمه مثال: دامپزشک گربه‌ام را معاینه کرد و به او گواهی سلامتی داد.

روان‌شناس

Example: The psychologist helped me overcome my anxiety and improve my mental well-being.

ترجمه مثال: روان‌شناس به من کمک کرد تا اضطراب خود را برطرف کنم و بهبود روانی خود را بیابم.

کارشناس اجتماعی

Example: The social expert provided support and resources to families in need.

ترجمه مثال: کارشناس اجتماعی پشتیبانی و منابع لازم را برای خانواده‌های نیازمند فراهم کرد.

کشاورز

Example: The farmer grew a variety of crops on his land.

ترجمه مثال: کشاورز در زمین خود محصولات متنوعی می کاشت.

بانکدار

Example: The banker helped me finance my new business.

ترجمه مثال: بانکدار در تأمین هزینه های تجارت جدیدم به من کمک کرد.

روزنامه‌نگار

Example: The journalist conducted an interview with the famous actor for an exclusive article.

ترجمه مثال: روزنامه‌نگار مصاحبه‌ای با بازیگر معروف برای یک مقاله اختصاصی انجام داد.

کتابدار

Example: The librarian recommended some great books for me to read.

ترجمه مثال: کتابدار به من چند کتاب عالی برای مطالعه پیشنهاد کرد.

مکانیک

Example: The mechanic fixed my car's engine in no time.

ترجمه مثال: مکانیک به سرعت موتور خودرو من را تعمیر کرد.

خلبان

Example: The pilot announced that we will land in about 30 minutes.

ترجمه مثال: خلبان اعلام کرد که در حدود ۳۰ دقیقه دیگر فرود خواهیم آمد.

پستچی

Example: The postman delivered an important package to my doorstep this morning.

ترجمه مثال: پستچی صبح امروز یک بسته مهم را به در خانه‌ام تحویل داد.

نگهبان امنیتی

Example: The security guard patrols the building to ensure safety.

ترجمه مثال: نگهبان برای اطمینان از ایمنی در ساختمان گشت می زند.

راننده تاکسی

Example: The taxi driver took me to the airport in a short time.

ترجمه مثال: راننده تاکسی من را در زمان کوتاهی به فرودگاه رساند.

مترجم

Example: The translator must be fluent in both languages.

ترجمه مثال: مترجم باید به هر دو زبان مسلط باشد.

طراح مد

Example: The fashion designer showcased their latest collection at the fashion show.

ترجمه مثال: طراح مد جدیدترین مجموعه خود را در نمایشگاه مد به نمایش گذاشت.

ورزشکار

Example: The athlete broke the world record in the 100-meter race.

ترجمه مثال: ورزشکار در دو ۱۰۰ متر، رکورد جهان را شکست.

مدیر بازاریابی

Example: The marketing manager is responsible for developing new strategies.

ترجمه مثال: مدیر بازاریابی مسئول توسعه استراتژیهای جدید است.

آرایشگر مو

Example: I need to make an appointment with my hairdresser.

ترجمه مثال: نیاز دارم از آرایشگرم یک وقت بگیرم.

نماینده املاک و مستغلات

Example: I am looking for a reliable real estate agent to help me find a new house.

ترجمه مثال: دنبال یک مشاور املاک قابل اعتماد هستم که به من در پیدا کردن خانه‌ی جدید کمک کند.

راهنمای گردشگری

Example: Our tour guide showed us all the famous landmarks in the city.

ترجمه مثال: راهنمای تور ما همه‌ی نقاط شهر را به ما نشان داد.

خدمه هواپیما

Example: The flight attendant offered us drinks and snacks during the flight.

ترجمه مثال: خدمه‌ی پرواز در حین پرواز به ما نوشیدنی و خوراکی تعارف کرد.

کارگر

Example: The worker is wearing a hard hat and safety gear.

ترجمه مثال: کارگر ساختمان کلاه ایمنی و لباس محافظ بر تن دارد.