شغل ها>
Jobs
دکتر
Example: The doctor examined the patient's symptoms and prescribed medication.
ترجمه مثال: دکتر علائم بیمار را معاینه کرد و دارو تجویز نمود.
معلم
Example: The teacher explained the lesson to the students and answered their questions.
ترجمه مثال: معلم درس را به دانشآموزان توضیح داد و به سوالاتشان پاسخ داد.
مهندس
Example: The engineer designed a new bridge to improve transportation in the city.
ترجمه مثال: مهندس یک پل جدید برای بهبود حملونقل در شهر طراحی کرد.
پرستار
Example: The nurse assists the doctor and cares for patients at the hospital.
ترجمه مثال: پرستار به دکتر کمک میکند و از بیماران در بیمارستان مراقبت میکند.
وکیل
Example: The lawyer defends their client in court and presents evidence to support the case.
ترجمه مثال: وکیل در دادگاه از موکل خود دفاع میکند و برای پشتیبانی از پرونده، شواهد را ارائه میدهد.
حسابدار
Example: The accountant manages financial records and prepares tax returns for clients.
ترجمه مثال: حسابدار سوابق مالی را مدیریت میکند و اظهارنامههای مالیاتی مشتریان را آماده میکند.
سرآشپز
Example: The chef cooked a delicious meal using fresh ingredients and creative techniques.
ترجمه مثال: سرآشپز با استفاده از مواد اولیه تازه و تکنیکهای خلاقانه، یک غذای خوشمزه پخت.
خلبان
Example: The pilot announced that we will land in about 30 minutes.
ترجمه مثال: خلبان اعلام کرد که حدوداً ۳۰ دقیقه دیگر فرود خواهیم آمد.
افسر پلیس
Example: The police officer patrolled the streets and maintained law and order in the city.
ترجمه مثال: افسر پلیس در خیابانها گشتزنی میکرد و نظم و قانون را در شهر حفظ میکرد.
آتشنشان
Example: The firefighter bravely entered the burning building to rescue trapped people.
ترجمه مثال: آتشنشان با شجاعت وارد ساختمان در حال سوختن شد تا افراد گرفتار را نجات دهد.
معمار
Example: My cousin's husband is a famous and accomplished architect in the city.
ترجمه مثال: شوهر دخترخالهام یک معمار مشهور و موفق در شهر است.
دندانپزشک
Example: The dentist examined my teeth and recommended a filling.
ترجمه مثال: دندانپزشک دندانهایم را معاینه و توصیه کرد که آن را پر کنم.
دانشمند
Example: The scientist conducted an experiment to prove their hypothesis.
ترجمه مثال: دانشمند برای اثبات فرضیهاش، یک آزمایش انجام داد.
نویسنده
Example: The writer published a new novel that became a best-seller.
ترجمه مثال: نویسنده رمان جدیدی منتشر کرد که به پرفروشترین کتاب تبدیل شد.
بازیگر
Example: The actor gave the best performance in the show.
ترجمه مثال: بازیگر بهترین اجرا را در آن نمایش داشت.
نوازنده / موسیقیدان
Example: The musician played a beautiful melody on the piano.
ترجمه مثال: نوازنده یک ملودی زیبا با پیانو نواخت.
عکاس
Example: The photographer captured stunning landscapes during his trip.
ترجمه مثال: عکاس در طول سفرش، از مناظر خیرهکنندهای عکاسی کرد.
برقکار
Example: The electrician fixed the faulty wiring in my house.
ترجمه مثال: برقکار سیمکشی معیوب خانهام را تعمیر کرد.
لولهکش
Example: The plumber repaired the leaking pipe in the bathroom.
ترجمه مثال: لولهکش لوله نشتیدارِ داخل حمام را تعمیر کرد.
دستیار معلم
Example: The teacher's assistant helped the students with their assignments.
ترجمه مثال: دستیار معلم به دانشآموزان در انجام تکالیفشان کمک کرد.
صندوقدار
Example: The cashier scanned my purchases at the supermarket.
ترجمه مثال: صندوقدار خریدهای من را در سوپرمارکت ثبت کرد.
پیشخدمت / گارسون
Example: The waiter served us a delicious meal at the restaurant.
ترجمه مثال:
راننده
Example: The driver took us to the airport on time.
ترجمه مثال: راننده ما را بهموقع به فرودگاه رساند.
باغبان
Example: My aunt is a very kind gardener.
ترجمه مثال: عمه من باغبان بسیار مهربانی است.
نظافتچی
Example: The cleaner is responsible for keeping the office clean.
ترجمه مثال: نظافتچی مسئول تمیز نگه داشتن دفتر است.
فروشنده
Example: The salesperson was very persuasive and managed to sell a lot of products.
ترجمه مثال: فروشنده بسیار متقاعدکننده بود و توانست محصولات زیادی را بفروشد.
طراح
Example: The designer created a stunning logo for the company.
ترجمه مثال: طراح یک لوگوی خیرهکننده برای شرکت طراحی کرد.
دامپزشک
Example: The vet examined my cat and gave her a clean bill of health.
ترجمه مثال: دامپزشک گربهام را معاینه کرد و گواهی سلامت کامل به او داد.
روانشناس
Example: The psychologist helped me overcome my anxiety and improve my mental well-being.
ترجمه مثال: روانشناس به من کمک کرد تا بر اضطرابم غلبه کنم و سلامت روانیام را بهبود ببخشم.
مددکار اجتماعی
Example: The social worker provided support and resources to families in need.
ترجمه مثال: مددکار اجتماعی برای خانوادههای نیازمند، حمایت و منابع لازم را فراهم کرد.
کشاورز
Example: The farmer grew a variety of crops on his land.
ترجمه مثال: کشاورز در زمین خود محصولات متنوعی پرورش میداد.
بانکدار
Example: The banker helped me finance my new business.
ترجمه مثال: بانکدار در تأمین مالی کسبوکار جدیدم به من کمک کرد.
روزنامهنگار
Example: The journalist conducted an interview with the famous actor for an exclusive article.
ترجمه مثال: روزنامهنگار برای یک مقاله اختصاصی، با بازیگر معروف مصاحبه کرد.
کتابدار
Example: The librarian recommended some great books for me to read.
ترجمه مثال: کتابدار چند کتاب عالی برای مطالعه به من پیشنهاد کرد.
مکانیک
Example: The mechanic fixed my car's engine in no time.
ترجمه مثال: مکانیک موتور ماشینم را خیلی سریع تعمیر کرد.
پستچی
Example: The postman delivered an important package to my doorstep this morning.
ترجمه مثال: پستچی امروز صبح یک بسته مهم را دم در خانهام تحویل داد.
نگهبان
Example: The security guard patrols the building to ensure safety.
ترجمه مثال: نگهبان برای اطمینان از امنیت، در ساختمان گشتزنی میکند.
راننده تاکسی
Example: The taxi driver took me to the airport in a short time.
ترجمه مثال: راننده تاکسی من را در مدت کوتاهی به فرودگاه رساند.
مترجم
Example: The translator must be fluent in both languages.
ترجمه مثال: مترجم باید به هر دو زبان مسلط باشد.
طراح مد
Example: The fashion designer showcased their latest collection at the fashion show.
ترجمه مثال: طراح مد جدیدترین مجموعهاش را در نمایش مد به نمایش گذاشت.
ورزشکار
Example: The athlete broke the world record in the 100-meter race.
ترجمه مثال: آن ورزشکار در مسابقه دو ۱۰۰ متر، رکورد جهان را شکست.
مدیر بازاریابی
Example: The marketing manager is responsible for developing new strategies.
ترجمه مثال: مدیر بازاریابی مسئول توسعه استراتژیهای جدید است.
آرایشگر
Example: I need to make an appointment with my hairdresser.
ترجمه مثال: باید از آرایشگرم وقت بگیرم.
مشاور املاک
Example: I am looking for a reliable real estate agent to help me find a new house.
ترجمه مثال: دنبال یک مشاور املاک قابل اعتماد هستم که در پیدا کردن خانه جدید به من کمک کند.
راهنمای تور
Example: Our tour guide showed us all the famous landmarks in the city.
ترجمه مثال:
مهماندار هواپیما
Example: The flight attendant offered us drinks and snacks during the flight.
ترجمه مثال: مهماندار در طول پرواز به ما نوشیدنی و خوراکی تعارف کرد.
کارگر
Example: The construction worker is wearing a hard hat and safety gear.
ترجمه مثال: کارگر ساختمانی کلاه و تجهیزات ایمنی به تن دارد.
کارگر
Example: The worker is wearing a hard hat and safety gear.
ترجمه مثال: کارگر ساختمان کلاه ایمنی و لباس محافظ بر تن دارد.