اعضای خانواده>
Family members
مادر
Example: My mother is the most important person in my life.
ترجمه مثال: مادر من مهمترین شخص در زندگی من است.
پدر
Example: My father taught me how to ride a bike when I was a kid.
ترجمه مثال: پدرم به من یاد داد چگونه دوچرخه سواری کنم وقتی کودک بودم.
خواهر
Example: My sister and I are very close, we tell each other everything.
ترجمه مثال: خواهرم و من خیلی نزدیک هستیم، ما همه چیز را به یکدیگر میگوییم.
برادر
Example: My brother is always there for me when I need him.
ترجمه مثال: برادرم همیشه در هنگام نیاز در کنارم است.
دختر
Example: My daughter is the light of my life, I love her more than anything.
ترجمه مثال: دختر من نور زندگی من است، از هر چیز دیگری بیشتر او را دوست دارم.
پسر
Example: My son is growing up so fast, it feels like yesterday he was just a baby.
ترجمه مثال: پسر من به سرعت بزرگ میشود، حس میکنم دیروز هنوز نوزاد بود.
مادربزرگ
Example: My grandmother tells the best stories, I love spending time with her.
ترجمه مثال: مادربزرگ من بهترین داستانها را میگوید، از گذراندن وقت با او لذت میبرم.
پدربزرگ
Example: My grandfather fought in the second world war, he is a hero to me.
ترجمه مثال: پدربزرگ من در جنگ جهانی دوم جنگید، برای من یک قهرمان است.
عمه
Example: My paternal aunt is a great cook, I’m always waiting to her meals.
ترجمه مثال: عمه من آشپز عالی است، همیشه منتظر غذاهای او هستم.
خاله
Example: I have 3 maternal aunts.
ترجمه مثال: من 3 تا خاله دارم.
عمو
Example: My paternal uncle is very funny, he always makes me laugh.
ترجمه مثال: عموی من خیلی بانمک است، همیشه من را میخنداند.
دایی
Example: My maternal uncle is a doctor.
ترجمه مثال: دایی من دکتر است.
فرزندان عمو خاله عمه و دایی(مونث و مذکر)
Example: My cousin (male) is my best friend, we do everything together.
ترجمه مثال: پسرعموی من بهترین دوست من است، همه چیز را با هم انجام میدهیم.
خواهر زاده یا برادر زاده (مونث)
Example: My niece is the cutest baby I have ever seen.
ترجمه مثال: دختر (برادر یا خواهرم) نازترین نوزادی است که تا به حال دیدهام.
برادر زاده یا خواهر زاده (مذکر)
Example: My nephew is so smart, he amazes me every day.
ترجمه مثال: پسر (برادر یا خواهرم) خیلی باهوش است، هر روز من را شگفتزده میکند.
همسر
Example: My wife is my soulmate, I can not imagine my life without her.
ترجمه مثال: همسر من همراه روحی من است، نمیتوانم زندگی خود را بدون او تصور کنم.
شوهر
Example: My husband is my best friend, he always supports me.
ترجمه مثال: شوهر من بهترین دوست من است،او همیشه مرا حمایت میکند.
همسر سابق
Example: My ex-wife is dead.
ترجمه مثال: همسر سابق من مرده است.
مادر همسر
Example: My mother-in-law hates me.
ترجمه مثال: مادر همسرم از من متنفر است.
پدر همسر
Example: My father-in-law is great man.
ترجمه مثال: پدر همسر من مرد بزرگی است.
خواهر همسر
Example: Her sister-in-law lives in Canada.
ترجمه مثال: خواهر همسرش در کانادا زندگی میکند.
برادر همسر
Example: He has some problems with his brother-in-law.
ترجمه مثال: او یک سری مشکلات با برادر همسر خود دارد.