shape
shape

دسته بندی لغات واژگان مرتبط با فیلم

واژگان مرتبط با فیلم

Movie vocabulary

صحنه / سکانس

Example: The opening scene showed a young man leaving prison and walking to a bus stop.

ترجمه مثال: صحنه ابتدایی، مرد جوانی را نشان می‌داد که از زندان آزاد شده و به سمت ایستگاه اتوبوس می‌رود.

پیرنگ / طرح داستانی

Example: It was a good film, but the plot was difficult to follow at times.

ترجمه مثال: فیلم خوبی بود، اما دنبال کردن پیرنگ داستان گاهی سخت بود.

شخصیت

Example: Harry likes movies with lots of interesting and unusual characters.

ترجمه مثال: هری فیلم‌هایی را دوست دارد که شخصیت‌های جالب و غیرمعمول زیادی دارند.

گفتگو / دیالوگ

Example: The witty dialogue between the characters added humor to the movie.

ترجمه مثال: گفتگوی شوخ‌طبعانه بین شخصیت‌ها به فیلم چاشنی طنز اضافه کرده بود.

ژانر

Example: For film class, we had to compare movies from two different genres, such as comedy and horror.

ترجمه مثال: برای کلاس فیلم، باید فیلم‌های دو ژانر مختلف، مانند کمدی و ترسناک را با هم مقایسه می‌کردیم.

کارگردان

Example: The director gets really angry when actors forget their lines.

ترجمه مثال: وقتی بازیگران دیالوگ‌هایشان را فراموش می‌کنند، کارگردان واقعاً عصبانی می‌شود.

فیلمنامه

Example: The screenplay won an award for its compelling story.

ترجمه مثال: این فیلمنامه به خاطر داستان جذاب و گیرایش، برنده جایزه شد.

گروه بازیگران

Example: It had a good cast, but the story wasn't very interesting.

ترجمه مثال: گروه بازیگران خوبی داشت، اما داستان چندان جالب نبود.

انتخاب بازیگر

Example: The casting for the movie took months to finalize.

ترجمه مثال: فرآیند انتخاب بازیگران برای این فیلم، ماه‌ها طول کشید تا نهایی شود.

دنباله

Example: The sequel to the popular movie will be released next year.

ترجمه مثال: دنباله آن فیلم محبوب، سال آینده اکران خواهد شد.

موسیقی متن

Example: The soundtrack of the film was composed by a renowned musician.

ترجمه مثال: موسیقی متن فیلم توسط یک آهنگساز مشهور ساخته شده است.

سینما

Example: Let's meet in front of the cinema just before the movie starts.

ترجمه مثال: بیا درست قبل از شروع فیلم، جلوی سینما همدیگر را ببینیم.

کمدی

Example: Let's see a comedy and have a good laugh.

ترجمه مثال: بیا یک فیلم کمدی ببینیم و کلی بخندیم.

مستند

Example: How can you eat junk food after seeing that documentary Super Size Me?

ترجمه مثال: چطور می‌توانی بعد از دیدن آن مستند («اندازه من بزرگ») هله هوله بخوری؟

درام

Example: Maria loves legal dramas with lots of courtroom scenes.

ترجمه مثال: ماریا عاشق درام‌های حقوقی با صحنه‌های دادگاه فراوان است.

سرگرمی

Example: Airlines offer plenty of entertainment on their flights these days.

ترجمه مثال: این روزها شرکت‌های هواپیمایی سرگرمی‌های زیادی در پروازهایشان ارائه می‌دهند.

ستاره سینما

Example: Movie stars earn millions of dollars every time they play a role.

ترجمه مثال: ستاره‌های سینما هر بار که نقشی را ایفا می‌کنند، میلیون‌ها دلار درآمد کسب می‌کنند.

علمی-تخیلی

Example: Have you seen that sci-fi film Interstellar yet?

ترجمه مثال: تا حالا فیلم علمی-تخیلی «اینتراستلار» (بین ستاره‌ای) را دیده‌ای؟

پرده / صفحه نمایش

Example: Do you like sitting at the back, or close to the screen?

ترجمه مثال: دوست داری عقب بنشینی یا نزدیک به پرده سینما؟