shape
shape

دسته بندی لغات ابزارهای ارتباطی

ابزارهای ارتباطی

Communication devices

بوق

Example: The beep of the pager signaled a new message.

ترجمه مثال: بوق پیجر دریافت پیام جدیدی را اعلام کرد.

دستگاه پیغام‌گیر / منشی تلفنی

Example: The answering machine recorded the caller's message when we were away.

ترجمه مثال: وقتی ما بیرون بودیم، دستگاه پیغام‌گیر پیام تماس‌گیرنده را ضبط کرد.

پیجر

Example: The doctor carried a beeper to receive emergency calls.

ترجمه مثال: پزشک برای دریافت تماس‌های اضطراری، یک پیجر همراه خود داشت.

بوق کوتاه

Example: A bleep from the phone interrupted their conversation.

ترجمه مثال: صدای بوق کوتاه تلفن، مکالمه‌ی آنها را قطع کرد.

پیجر

Example: She checked her bleeper for any missed notifications.

ترجمه مثال: او پیجر خود را برای دیدن اعلان‌های از دست رفته چک کرد.

باجه تلفن اضطراری

Example: He used the call box to contact the security guard.

ترجمه مثال: او برای تماس با نگهبان از باجه تلفن اضطراری استفاده کرد.

تلفن کارتی

Example: In some places, you can still find a working cardphone.

ترجمه مثال: در بعضی جاها هنوز هم می‌شود یک تلفن کارتی سالم پیدا کرد.

تلفن خودرو

Example: The car phone was a luxury item in the 1980s.

ترجمه مثال: تلفن خودرو در دهه ۱۹۸۰ یک کالای لوکس محسوب می‌شد.

اپراتور تلفن همراه

Example: AT&T is a major carrier in the United States.

ترجمه مثال: AT&T یک اپراتور بزرگ در ایالات متحده است.

تلفن همراه / موبایل

Example: She always keeps her cell phone with her for emergencies.

ترجمه مثال: او همیشه تلفن همراه خود را برای مواقع اضطراری همراه خود دارد.

سلولی / موبایل

Example: Cellular technology revolutionized communication.

ترجمه مثال: فناوری سلولی (موبایل) انقلابی در ارتباطات ایجاد کرد.

ارتباطات

Example: Effective communication is crucial in any relationship.

ترجمه مثال: ارتباط مؤثر در هر رابطه‌ای حیاتی است.

پایه گوشی تلفن

Example: The cradle of the phone keeps it secure on the desk.

ترجمه مثال: پایه تلفن، گوشی را روی میز ثابت نگه می‌دارد.

دفترچه تلفن

Example: You can find her number in the phone directory.

ترجمه مثال: می‌توانید شماره او را در دفترچه تلفن پیدا کنید.

فکس / دورنگار

Example: She sent the contract via fax for quick processing.

ترجمه مثال: او قرارداد را برای بررسی سریع، از طریق فکس ارسال کرد.

گوشی / هندزفری

Example: He adjusted the earpiece to hear the caller better.

ترجمه مثال: او گوشی (هندزفری) را تنظیم کرد تا صدای تماس‌گیرنده را بهتر بشنود.

شماره داخلی

Example: Dial the extension to reach the specific department.

ترجمه مثال: برای وصل شدن به بخش مورد نظر، شماره داخلی را بگیرید.

گوشی تلفن

Example: She gently placed the handset back on the phone after the call.

ترجمه مثال: او پس از تماس، گوشی را به آرامی روی دستگاه تلفن گذاشت.

خط تلفن اضطراری / خط ویژه

Example: The hotline provides immediate assistance in emergencies.

ترجمه مثال: خط تلفن اضطراری در مواقع اورژانسی، کمک فوری ارائه می‌دهد.

آیفون / ارتباط داخلی

Example: She buzzed through the intercom to let him in the building.

ترجمه مثال: او با زدن دکمه آیفون به او اجازه ورود به ساختمان را داد.

صفحه کلید

Example: Enter the code using the keypad to unlock the door.

ترجمه مثال: برای باز کردن قفل در، کد را با استفاده از صفحه کلید وارد کنید.

کیوسک

Example: You can make a call from the public kiosk in the square.

ترجمه مثال: می‌توانید از کیوسک عمومی داخل میدان تماس بگیرید.

تلفن ثابت

Example: Many households still rely on a landline for phone calls.

ترجمه مثال: بسیاری از خانواده‌ها هنوز برای تماس‌های تلفنی از تلفن ثابت استفاده می‌کنند.

دهنی گوشی

Example: She adjusted the mouthpiece of the phone before speaking.

ترجمه مثال: او قبل از صحبت کردن، دهنی گوشی را تنظیم کرد.

دکمه قطع صدا

Example: Press the mute button to silence the call.

ترجمه مثال: برای قطع کردن صدا، دکمه قطع صدا را فشار دهید.

شماره

Example: Please leave your name and number after the beep.

ترجمه مثال: لطفاً نام و شماره خود را پس از شنیدن صدای بوق بگذارید.

پیغام پیجر

Example: She received a page and quickly returned the call.

ترجمه مثال: او یک پیغام (روی پیجر) دریافت کرد و سریعاً تماس گرفت.

پیجر

Example: The doctor's pager beeped, indicating an emergency.

ترجمه مثال: پیجر دکتر بوق زد که نشان‌دهنده یک وضعیت اضطراری بود.

تلفن عمومی / همگانی

Example: He used a payphone to make a call since his cell phone was dead.

ترجمه مثال: چون موبایلش شارژ نداشت، از یک تلفن عمومی برای تماس استفاده کرد.

تلفن

Example: The landline phone rang loudly in the hallway.

ترجمه مثال: صدای زنگ تلفن ثابت در راهرو بلند شد.

کیوسک تلفن / باجه تلفن

Example: She found a phone booth and dialed her friend's number.

ترجمه مثال: او یک کیوسک تلفن پیدا کرد و شماره دوستش را گرفت.

کیوسک تلفن

Example: The phone box was vandalized and out of order.

ترجمه مثال: کیوسک تلفن تخریب شده و خراب بود.

رادیو

Example: She turned on the radio to listen to the news.

ترجمه مثال: او رادیو را روشن کرد تا به اخبار گوش دهد.

گوشی تلفن

Example: She held the receiver close to her ear to hear the caller better.

ترجمه مثال: او گوشی را نزدیک گوشش گرفت تا صدای تماس‌گیرنده را بهتر بشنود.

دستگاه کدگذار صدا

Example: The military uses a scrambler to secure their communications.

ترجمه مثال: ارتش برای امن کردن ارتباطات خود از دستگاه کدگذار صدا استفاده می‌کند.

اسپیکر / بلندگوی تلفن

Example: He activated the speakerphone to involve others in the conversation.

ترجمه مثال: او اسپیکر تلفن را فعال کرد تا دیگران را در گفتگو شریک کند.

مرکز تلفن

Example: The switchboard operator connected the call to the correct department.

ترجمه مثال: اپراتور مرکز تلفن، تماس را به بخش مربوطه وصل کرد.

تلگراف

Example: Before phones, people relied on telegraph to send messages quickly.

ترجمه مثال: قبل از تلفن، مردم برای ارسال سریع پیام از تلگراف استفاده می‌کردند.

تیر تلگراف

Example: The telegraph pole was damaged in the storm.

ترجمه مثال: تیر تلگراف در طوفان آسیب دید.

شماره تلفن

Example: She dialed the telephone number from memory.

ترجمه مثال: او شماره تلفن را از حفظ شماره‌گیری کرد.

دورنویس / تله پرینتر

Example: The teleprinter printed out the news as it came in.

ترجمه مثال: دستگاه دورنویس، اخبار را به محض دریافت، چاپ می‌کرد.

تلکس

Example: They communicated with their overseas office via telex.

ترجمه مثال: آنها با دفتر خارج از کشور خود از طریق تلکس ارتباط برقرار می‌کردند.

تلفن تصویری

Example: They conducted a business meeting via videophone.

ترجمه مثال: آنها جلسه کاری را از طریق تلفن تصویری برگزار کردند.

ارتباط تلفنی تصویری

Example: Videotelephony allows for video calls between users.

ترجمه مثال: ارتباط تلفنی تصویری، امکان برقراری تماس‌های ویدیویی بین کاربران را فراهم می‌کند.