واژگان در تعطیلات>
On Holiday Vocabulary
پاسپورت / گذرنامه
Example: Don't forget to bring your passport when traveling abroad.
ترجمه مثال: فراموش نکنید هنگام سفر به خارج، پاسپورت خود را همراه داشته باشید.
کارت پرواز
Example: Make sure to print your boarding pass before arriving at the airport.
ترجمه مثال: حتماً کارت پرواز خود را پیش از رسیدن به فرودگاه چاپ کنید.
بار و بنه / چمدانها
Example: He struggled to carry his heavy luggage up the stairs.
ترجمه مثال: او به سختی چمدانهای سنگینش را از پلهها بالا میبرد.
چمدان
Example: She packed her clothes neatly in her suitcase.
ترجمه مثال: او لباسهایش را مرتب در چمدانش چید.
ساک دستی / کیف کابین
Example: You can bring one small carry-on bag onto the plane.
ترجمه مثال: میتوانید یک ساک دستی کوچک با خود به داخل هواپیما ببرید.
چمدان تحویلی به بار
Example: Her checked bag was lost by the airline.
ترجمه مثال: چمدانی که به قسمت بار تحویل داده بود، توسط شرکت هواپیمایی گم شد.
بلیت
Example: He bought a ticket for the train journey.
ترجمه مثال: او برای سفر با قطار، بلیت خرید.
رزرو
Example: They made reservations at a fancy restaurant for dinner.
ترجمه مثال: آنها برای شام در یک رستوران شیک، میز رزرو کردند.
هتل
Example: We stayed at a cozy hotel by the beach.
ترجمه مثال: ما در یک هتل دنج کنار ساحل اقامت داشتیم.
محل اقامت
Example: They booked accommodation at a ski resort for their winter holiday.
ترجمه مثال: آنها برای تعطیلات زمستانیشان، در یک پیست اسکی محل اقامت رزرو کردند.
جاذبه گردشگری
Example: The Eiffel Tower is one of the most famous tourist attractions in Paris.
ترجمه مثال: برج ایفل یکی از مشهورترین جاذبههای گردشگری پاریس است.
سوغاتی
Example: She bought a keychain as a souvenir of her trip.
ترجمه مثال: او به عنوان سوغاتی سفرش، یک جاسوییچی خرید.
ساحل
Example: They spent the day relaxing on the sandy beach.
ترجمه مثال: آنها روز را در ساحل شنی به استراحت گذراندند.
ضدآفتاب
Example: Don't forget to apply sunscreen before going to the beach.
ترجمه مثال: فراموش نکنید قبل از رفتن به ساحل، ضدآفتاب بزنید.
عینک آفتابی
Example: He put on his sunglasses to shield his eyes from the sun.
ترجمه مثال: او برای محافظت از چشمانش در برابر آفتاب، عینک آفتابیاش را زد.
نقشه
Example: She unfolded the map to find their way around the city.
ترجمه مثال: او نقشه را باز کرد تا مسیرشان را در شهر پیدا کند.
کتاب راهنما
Example: They used a guidebook to discover hidden gems in the city.
ترجمه مثال: آنها برای کشف جاهای دیدنی کمتر شناختهشده شهر، از یک کتاب راهنما استفاده کردند.
دوربین
Example: He took out his camera to capture the stunning views.
ترجمه مثال: او دوربینش را بیرون آورد تا از مناظر خیرهکننده عکس بگیرد.
فروشگاه سوغاتی
Example: They visited a souvenir shop to buy gifts for their friends.
ترجمه مثال: آنها برای خرید هدیه برای دوستانشان، از یک فروشگاه سوغاتی دیدن کردند.
صرافی
Example: They exchanged their money at the currency exchange counter.
ترجمه مثال: آنها پولشان را در باجه صرافی چنج کردند.
راهنمای تور
Example: Their tour guide showed them around the historic city.
ترجمه مثال: راهنمای تورشان، آنها را در شهر تاریخی گرداند.