تمام واژگان استفاده شده برای کمپ خارج از منزل>
All Vocabulary Used for Outdoor Camp
چادر
Example: They pitched their tent next to the lake.
ترجمه مثال: آنها چادر خود را در کنار دریاچه قرار دادند.
آتش سوزی
Example: They gathered around the campfire to roast marshmallows.
ترجمه مثال: آنها در اطراف آتش سوزی جمع شدند تا مارشمالوس ها را برشته کنند.
کیسه خواب
Example: She snuggled into her sleeping bag for the night.
ترجمه مثال: او شب را به کیسه خواب خود چسباند.
کوله پشتی
Example: He packed his backpack with food and supplies for the hike.
ترجمه مثال: او کوله پشتی خود را با غذا و وسایل پیاده روی بسته بندی کرد.
کفش های کوهنوردی
Example: She wore her sturdy hiking boots for the mountain trail.
ترجمه مثال: او چکمه های پیاده روی محکم خود را برای Trail Mountain پوشید.
بطری آب
Example: He filled up his water bottle at the campsite.
ترجمه مثال: او بطری آب خود را در اردوگاه پر کرد.
قطب نما
Example: They used a compass to navigate through the wilderness.
ترجمه مثال: آنها از قطب نما برای حرکت در بیابان استفاده کردند.
نقشه
Example: She studied the map to plan their route.
ترجمه مثال: او نقشه را برای برنامه ریزی مسیر خود مطالعه کرد.
اجاق گاز
Example: They cooked their dinner on a portable camping stove.
ترجمه مثال: آنها شام خود را در یک اجاق گاز قابل حمل وصل کردند.
چراغ جلو
Example: He wore a headlamp to navigate through the dark forest.
ترجمه مثال: او یک چراغ جلو برای حرکت در جنگل تاریک پوشید.
صندلی اردوگاه
Example: She relaxed in a comfortable camp chair by the fire.
ترجمه مثال: او در یک صندلی راحت اردوگاه با آتش شل شد.
میخ چادر
Example: He hammered the tent pegs into the ground to secure the tent.
ترجمه مثال: او چادرهای چادر را به داخل زمین چکش زد تا چادر را تأمین کند.
اردوگاه
Example: They found a beautiful campsite by the river.
ترجمه مثال: آنها یک اردوگاه زیبا در کنار رودخانه پیدا کردند.
وسایل چادر زدن
Example: She packed all the necessary camping gear for their trip.
ترجمه مثال: او تمام وسایل لازم برای کمپینگ را برای سفر خود بسته بندی کرد.
حصیر کمپینگ
Example: He unrolled the camping mat for a comfortable night's sleep.
ترجمه مثال: او برای خواب راحت شب ، تشک کمپینگ را کنترل کرد.
اسپری حشرهکش
Example: They applied bug spray to keep mosquitoes away.
ترجمه مثال: آنها برای دور نگه داشتن پشه ها از اسپری اشکال استفاده کردند.
محل اردوگاه
Example: They set up their tent at the campground near the forest.
ترجمه مثال: آنها چادر خود را در محوطه اردوگاه در نزدیکی جنگل تنظیم کردند.
پیک نیک
Example: She planned a camping trip with her friends for the weekend.
ترجمه مثال: او برای آخر هفته یک سفر کمپینگ را با دوستانش برنامه ریزی کرد.
فانوس کمپینگ
Example: He hung a camping lantern from a tree branch.
ترجمه مثال: او یک فانوس کمپینگ را از یک شاخه درخت آویزان کرد.
اجاق گاز
Example: They cooked their dinner on a portable camping stove.
ترجمه مثال: آنها شام خود را در یک اجاق گاز قابل حمل وصل کردند.
اردو زدن
Example: She relaxed in a camping hammock between two trees.
ترجمه مثال: او در یک چکش کمپینگ بین دو درخت استراحت کرد.