shape
shape

دسته بندی لغات لغات درخواست کمک

لغات درخواست کمک

Asking Help vocabulary

کمک

Example: Can you help me carry these boxes?

ترجمه مثال: آیا می توانید به من کمک کنید تا این جعبه ها را حمل کنم؟

کمک کردن

Example: I need someone to assist me with this project.

ترجمه مثال: من به کسی احتیاج دارم که در این پروژه به من کمک کند.

حمایت کردن

Example: Thank you for your support during this difficult time.

ترجمه مثال: ممنونم از اینکه در این زمان سخت پشتیبانم بودی.

کمک

Example: The charity provided aid to the victims of the disaster.

ترجمه مثال: موسسه خیریه به قربانیان فاجعه کمک کرد.

یک دست قرض دهید

Example: Could you lend a hand with this heavy lifting?

ترجمه مثال: آیا می توانید با این بلند کردن سنگین دست قرض دهید؟

کمک کردن

Example: They gave assistance to those in need.

ترجمه مثال: آنها به افراد نیازمند کمک کردند.

حامی

Example: She has always been very supportive of my goals.

ترجمه مثال: او همیشه از اهداف من بسیار حمایت کرده است.

کمک کننده

Example: The organization is involved in aiding refugees.

ترجمه مثال: این سازمان در کمک به پناهندگان نقش دارد.

مفید

Example: His advice was very helpful in solving the problem.

ترجمه مثال: توصیه او در حل مشکل بسیار مفید بود.

نجات

Example: The firefighters worked tirelessly to rescue the trapped miners.

ترجمه مثال: آتش نشانان خستگی ناپذیر برای نجات معدنچیان به دام افتاده کار کردند.

به کمک کسی بیایید

Example: The paramedics came to the accident victim's aid quickly.

ترجمه مثال: پیراپزشکان به سرعت به کمک قربانی حادثه رسیدند.

کمک کننده ای بدهید

Example: Neighbors often give a helping hand during difficult times.

ترجمه مثال: همسایگان غالباً در مواقع دشوار دست به دست هم می دهند.

پشتیبانی ارائه

Example: We are here to offer support in any way we can.

ترجمه مثال: ما در اینجا هستیم تا به هر شکلی که می توانیم پشتیبانی کنیم.

یاری

Example: The assistive technology helped people with disabilities access information.

ترجمه مثال: فناوری کمکی به افراد دارای معلولیت کمک کرد تا به اطلاعات دسترسی پیدا کنند.

به نجات بیاید

Example: The lifeguard came to the rescue when the swimmer got into trouble.

ترجمه مثال: محافظ نجات هنگامی که شناگر دچار مشکل شد ، به نجات رسید.

یک دست کمک را گسترش دهید

Example: It's important to extend a helping hand to those in need.

ترجمه مثال: مهم است که یک کمک کننده به نیازمندان بپردازید.

دست دادن

Example: Could you give me a hand with this heavy load?

ترجمه مثال: آیا می توانید با این بار سنگین به من دست بدهید؟

پشتیبانی

Example: The organization provides support for homeless individuals.

ترجمه مثال: این سازمان از افراد بی خانمان پشتیبانی می کند.

پا به بالا بده

Example: She gave me a leg up when I was struggling with my studies.

ترجمه مثال: وقتی من با تحصیلاتم دست و پنجه نرم می کردم ، او به من پا داد.

نجات دهنده

Example: The coastguard spent the day rescuing stranded sailors.

ترجمه مثال: محافظ ساحلی روز را صرف نجات ملوانان رشته ای کرد.

نجات دهنده

Example: The first aid kit was a lifesaver in the emergency.

ترجمه مثال: کیت کمکهای اولیه یک نجات دهنده در مواقع اضطراری بود.