shape
shape

دسته بندی لغات تمام واژگان استفاده شده برای آشپزی

تمام واژگان استفاده شده برای آشپزی

Cooking vocabulary

پختن / آشپزی کردن

Example: She likes to cook dinner for her family every night.

ترجمه مثال: او دوست دارد هر شب برای خانواده‌اش شام بپزد.

پختن در فر

Example: They bake fresh bread every morning at the bakery.

ترجمه مثال: آنها هر روز صبح در نانوایی نان تازه می‌پزند.

برشته کردن / کباب کردن در فر

Example: We roasted a whole chicken for Sunday dinner.

ترجمه مثال: ما برای شام یکشنبه یک مرغ کامل را برشته کردیم.

گریل کردن / کباب کردن

Example: They grilled burgers and hot dogs at the barbecue.

ترجمه مثال: آنها در باربیکیو، همبرگر و هات‌داگ کباب کردند.

سرخ کردن

Example: She fries eggs in butter for breakfast.

ترجمه مثال: او برای صبحانه، تخم‌مرغ را در کره سرخ می‌کند.

تفت دادن

Example: The chef sautéed onions and garlic in olive oil.

ترجمه مثال: سرآشپز، پیاز و سیر را در روغن زیتون تفت داد.

بخارپز کردن

Example: We steamed vegetables for dinner.

ترجمه مثال: ما برای شام، سبزیجات را بخارپز کردیم.

جوشاندن / آب‌پز کردن

Example: She boiled pasta in a pot of salted water.

ترجمه مثال: او ماکارونی را در قابلمه‌ای از آبِ نمک جوشاند.

آرام جوشیدن

Example: The soup simmered on the stove for hours.

ترجمه مثال: سوپ برای ساعت‌ها روی اجاق گاز آرام می‌جوشید.

سریع تفت دادن / استیر-فرای

Example: He stir-fried chicken and vegetables for dinner.

ترجمه مثال: او برای شام، مرغ و سبزیجات را سریع تفت داد.

آرام‌پز کردن

Example: The meat was braised until tender.

ترجمه مثال: گوشت آنقدر آرام‌پز شد تا کاملاً نرم شود.

در مایکروویو گرم کردن

Example: She microwaved leftovers for a quick meal.

ترجمه مثال: او برای یک وعده غذایی سریع، باقیمانده غذا را در مایکروویو گرم کرد.

گریل کردن از بالا

Example: They broiled fish under the oven's broiler.

ترجمه مثال: آنها ماهی را زیر گریلِ فر، کباب کردند.

باربیکیو کردن / کباب کردن

Example: We had a barbecue in the backyard on the Fourth of July.

ترجمه مثال: ما روز چهارم ژوئیه در حیاط پشتی بساط باربیکیو داشتیم.

خواباندن در مواد / مرینیت کردن

Example: The chicken was marinated in a mixture of spices and herbs.

ترجمه مثال: مرغ در ترکیبی از ادویه‌جات و سبزی‌های معطر خوابانده شده بود.

چاشنی زدن / مزه‌دار کردن

Example: She seasoned the soup with salt and pepper.

ترجمه مثال: او با نمک و فلفل به سوپ چاشنی زد.

مخلوط کردن

Example: They blend fruit and yogurt to make smoothies.

ترجمه مثال: آنها برای درست کردن اسموتی، میوه و ماست را مخلوط می‌کنند.

هم زدن با همزن دستی

Example: He whisked eggs and milk together to make a batter.

ترجمه مثال: او تخم‌مرغ و شیر را با همزن دستی هم زد تا یک مایه یکدست درست کند.

ورز دادن

Example: She kneaded the dough until it was smooth and elastic.

ترجمه مثال: او خمیر را آنقدر ورز داد تا صاف و کشسان شود.

از قبل گرم کردن

Example: Preheat the oven to 350°F before baking.

ترجمه مثال: قبل از پخت، فر را در دمای ۳۵۰ درجه فارنهایت از قبل گرم کنید.