تمام واژگان استفاده شده برای جنگ>
All Vocabulary Used for War
نبرد
Example: The soldiers engaged in a fierce battle.
ترجمه مثال: سربازان درگیر نبرد شدید بودند.
جنگ
Example: The history book describes the tactics of ancient warfare.
ترجمه مثال: کتاب تاریخ تاکتیک های جنگ باستان را توصیف می کند.
مبارزه کن
Example: The troops were sent into combat.
ترجمه مثال: سربازان به جنگ فرستاده شدند.
تعارض
Example: The region has been torn apart by conflict for decades.
ترجمه مثال: این منطقه برای ده ها سال درگیری از هم پاشیده شده است.
محاصره
Example: The castle was under siege for weeks.
ترجمه مثال: این قلعه هفته ها تحت محاصره بود.
ارتش
Example: The army was mobilized for battle.
ترجمه مثال: ارتش برای نبرد بسیج شد.
نیروهای
Example: Thousands of troops were deployed to the front lines.
ترجمه مثال: هزاران سرباز به خط مقدم اعزام شدند.
سرباز
Example: He was a brave soldier who fought for his country.
ترجمه مثال: او یک سرباز شجاع بود که برای کشورش می جنگید.
سلاح
Example: The soldiers were armed with powerful weapons.
ترجمه مثال: سربازان مسلح به سلاح های قدرتمند بودند.
مهمات
Example: The military stockpiled ammunition for the upcoming battle.
ترجمه مثال: مهمات نظامی برای نبرد آینده انبار کرد.
پیروزی
Example: The nation celebrated its victory in the war.
ترجمه مثال: ملت پیروزی خود را در جنگ جشن گرفت.
شکست
Example: The army suffered a humiliating defeat.
ترجمه مثال: ارتش دچار شکست تحقیرآمیز شد.
سانحه، کشته
Example: There were many casualties in the battle.
ترجمه مثال: تلفات زیادی در نبرد رخ داده است.
عقب نشینی
Example: The soldiers were forced to retreat.
ترجمه مثال: سربازان مجبور به عقب نشینی شدند.
استراتژی
Example: The generals devised a clever strategy to outsmart the enemy.
ترجمه مثال: ژنرال ها یک استراتژی هوشمندانه برای پیشی گرفتن از دشمن ابداع کردند.
سنگر
Example: The soldiers dug trenches to protect themselves from enemy fire.
ترجمه مثال: سربازان سنگرها را برای محافظت از آتش دشمن حفر می کردند.