تمام واژگان استفاده شده برای بدنسازی>
All Vocabulary Used for Bodybuilding
عضله / ماهیچه
Example: He has been working hard to build muscle mass.
ترجمه مثال: او برای ساختن توده عضلانی سخت تلاش کرده است.
قدرت
Example: Regular exercise has increased his strength.
ترجمه مثال: ورزش منظم، قدرت او را افزایش داده است.
استقامت
Example: Improving endurance is essential for athletes.
ترجمه مثال: بهبود استقامت برای ورزشکاران ضروری است.
تمرین
Example: She follows a strict workout routine.
ترجمه مثال: او از یک برنامه تمرینی دقیق پیروی میکند.
تکرار
Example: He did ten reps of bench presses.
ترجمه مثال: او ده تکرار حرکت پرس سینه را انجام داد.
سِت
Example: She completed three sets of squats.
ترجمه مثال: او سه سِت حرکت اسکات را کامل کرد.
وزنهبرداری
Example: Weightlifting is part of his daily routine.
ترجمه مثال: وزنهبرداری بخشی از برنامه روزانه او است.
تمرینات هوازی / کاردیو
Example: He includes cardio exercises in his workout.
ترجمه مثال: او تمرینات هوازی (کاردیو) را در برنامه تمرینی خود گنجانده است.
تکرار
Example: High repetitions help increase muscle endurance.
ترجمه مثال: تعداد تکرار بالا به افزایش استقامت عضلانی کمک میکند.
دوره حجم / حجم گرفتن
Example: He's trying to bulk up before the competition.
ترجمه مثال: او تلاش میکند تا قبل از مسابقه، حجم عضلانی بگیرد.
دوره کات / کات کردن
Example: She's focusing on cutting body fat.
ترجمه مثال: او روی کاهش چربی بدنش (کات کردن) تمرکز کرده است.
کمچرب / عضلانی
Example: He has a lean physique.
ترجمه مثال: او بدنی کمچرب و عضلانی دارد.
تفکیک عضلانی
Example: His muscles have excellent definition.
ترجمه مثال: عضلات او تفکیک بسیار خوبی دارند.
ریکاوری
Example: Proper recovery is crucial for muscle growth.
ترجمه مثال: ریکاوری مناسب برای رشد عضلات ضروری است.
پروتئین
Example: He consumes plenty of protein for muscle repair.
ترجمه مثال: او برای ترمیم عضلات، مقدار زیادی پروتئین مصرف میکند.
مکمل
Example: He takes supplements to enhance his performance.
ترجمه مثال: او برای بهبود عملکردش، مکمل مصرف میکند.