shape
shape

دسته بندی لغات تمام واژگان استفاده شده برای انتخابات

تمام واژگان استفاده شده برای انتخابات

All Vocabulary Used for Elections

نامزد

Example: The candidate promised to lower taxes if elected.

ترجمه مثال: نامزد قول داد در صورت انتخاب مالیات کاهش یابد.

رأی دهنده

Example: Each voter has the right to cast one ballot.

ترجمه مثال: هر رأی دهنده حق دارد یک رای گیری را بازی کند.

ورقه رای

Example: He marked his choices on the ballot.

ترجمه مثال: او گزینه های خود را در رای گیری مشخص کرد.

پویش

Example: The campaign focused on healthcare reform.

ترجمه مثال: این کمپین بر اصلاحات بهداشت و درمان متمرکز شده است.

انتخابات

Example: The election will be held on November 3rd.

ترجمه مثال: انتخابات در تاریخ 3 نوامبر برگزار می شود.

ایستگاه رای گیری

Example: She went to the polling station to cast her vote.

ترجمه مثال: او برای رای دادن به ایستگاه رای گیری رفت.

مناظره

Example: The candidates participated in a televised debate.

ترجمه مثال: نامزدها در یک بحث تلویزیونی شرکت کردند.

دنباله مبارزات انتخاباتی

Example: The candidates traveled across the country on the campaign trail.

ترجمه مثال: کاندیداها در مسیر مبارزات انتخاباتی به سراسر کشور سفر کردند.

انتخاب کنندگان

Example: The electorate will determine the outcome of the election.

ترجمه مثال: رأی دهندگان نتیجه انتخابات را تعیین می کنند.

حالت نوسان

Example: Ohio is considered a swing state in presidential elections.

ترجمه مثال: اوهایو در انتخابات ریاست جمهوری یک کشور نوسان محسوب می شود.

حزب سیاسی

Example: He is a member of the Republican political party.

ترجمه مثال: او عضو حزب سیاسی جمهوریخواه است.

رأی گیری

Example: The latest poll shows the incumbent with a slight lead.

ترجمه مثال: آخرین نظرسنجی نشان می دهد که با یک سرب جزئی ، فعلی را نشان می دهد.

همسر در حال اجرا

Example: The presidential candidate announced his running mate.

ترجمه مثال: نامزد ریاست جمهوری از همسر خود خبر داد.

دانشکده انتخاباتی

Example: The candidate won the majority of votes in the electoral college.

ترجمه مثال: نامزد در کالج انتخاباتی اکثر آرا را به دست آورد.

متعهد

Example: The incumbent president is seeking re-election.

ترجمه مثال: رئیس جمهور فعلی به دنبال انتخاب مجدد است.

حوزه انتخابیه

Example: The candidate promised to represent the interests of his constituency.

ترجمه مثال: نامزد قول داد که منافع حوزه انتخابیه خود را نمایندگی کند.