shape
shape

دسته بندی لغات تمام واژگان استفاده شده برای سبک لباس

تمام واژگان استفاده شده برای سبک لباس

All Vocabulary Used for Clothing Style

گاه

Example: She prefers a casual style for everyday wear.

ترجمه مثال: او یک سبک گاه به گاه را برای پوشیدن روزمره ترجیح می دهد.

رسمی

Example: He wore a formal suit to the business meeting.

ترجمه مثال: او یک دادخواست رسمی در جلسه تجارت پوشید.

گاه به گاه

Example: The office dress code is business casual.

ترجمه مثال: کد لباس اداری گاه به گاه است.

گاه به گاه هوشمند

Example: The event calls for smart casual attire.

ترجمه مثال: این رویداد خواستار لباس های گاه به گاه هوشمند است.

شیک

Example: She looked effortlessly chic in her outfit.

ترجمه مثال: او با زحمت در لباس خود شیک به نظر می رسید.

کولی

Example: She embraces a bohemian style with flowing skirts and earthy tones.

ترجمه مثال: او یک سبک بوهمی را با دامن های جاری و تن های خاکی در آغوش می گیرد.

پرنعمت پرنعمت

Example: He loves to shop for vintage clothing at thrift stores.

ترجمه مثال: او عاشق خرید لباس پرنعمت در فروشگاه های پرشور است.

پوشاک و لباس خیابانی

Example: Streetwear has become increasingly popular in urban fashion.

ترجمه مثال: لباس های خیابانی در مد شهری به طور فزاینده ای محبوب شده است.

ورزشی

Example: He has a sporty style, often wearing athletic clothing.

ترجمه مثال: او یک سبک اسپرت دارد که اغلب لباس های ورزشی پوشیده است.

دلپذیر

Example: She has a preppy style with polo shirts and khakis.

ترجمه مثال: او با پیراهن های چوگان و خاکی ها سبک آماده ای دارد.