shape
shape

دسته بندی لغات واژگان نقاشی

واژگان نقاشی

Painting Vocabulary

بوم

Example: The artist stretched the canvas over a wooden frame before painting.

ترجمه مثال: هنرمند پیش از نقاشی، بوم را روی یک چهارچوب چوبی کشید.

پالت

Example: She mixed various colors on her palette before applying them to the canvas.

ترجمه مثال: او پیش از استفاده از رنگ‌ها روی بوم، آن‌ها را روی پالت خود ترکیب کرد.

قلم‌مو

Example: He used a fine brush to add intricate details to his painting.

ترجمه مثال: او برای افزودن جزئیات ظریف به نقاشی‌اش، از یک قلم‌موی نازک استفاده کرد.

سه‌پایه نقاشی

Example: She set up her easel in front of the landscape she wanted to paint.

ترجمه مثال: او سه‌پایه نقاشی‌اش را روبروی منظره‌ای که می‌خواست بکشد، قرار داد.

رنگ روغن

Example: Oil paint is known for its rich colors and long drying time.

ترجمه مثال: رنگ روغن به دلیل رنگ‌های غنی و دیر خشک شدنش معروف است.

رنگ آکریلیک

Example: Acrylic paint dries quickly and is easy to clean up.

ترجمه مثال: رنگ آکریلیک سریع خشک می‌شود و تمیز کردن آن آسان است.

آبرنگ

Example: She used watercolor to create a delicate wash of color.

ترجمه مثال: او با استفاده از آبرنگ، لایه‌ی رنگی ظریفی ایجاد کرد.

ضربه‌ی قلم‌مو

Example: His bold brushstrokes added texture and movement to the painting.

ترجمه مثال: ضربات جسورانه قلم‌موی او به نقاشی، بافت و حرکت بخشید.

کاردک

Example: She used a palette knife to apply thick layers of paint.

ترجمه مثال: او برای ایجاد لایه‌های ضخیم رنگ، از کاردک استفاده کرد.

پرتره / چهره‌نگاری

Example: He specializes in painting portraits of famous figures.

ترجمه مثال: تخصص او نقاشی پرتره از چهره‌های مشهور است.

منظره / چشم‌انداز

Example: The artist captured the beauty of the landscape in her painting.

ترجمه مثال: آن هنرمند، زیبایی منظره را در نقاشی خود به تصویر کشید.

طبیعت بی‌جان

Example: She arranged fruit and flowers for her still life painting.

ترجمه مثال: او برای نقاشی طبیعت بی‌جان خود، میوه و گل‌ها را چیدمان کرد.

طرح اولیه / اتود

Example: He made a quick sketch of the scene before starting the painting.

ترجمه مثال: او پیش از شروع نقاشی، یک طرح سریع از صحنه کشید.

تخته بوم

Example: She prefers to paint on canvas board rather than stretched canvas.

ترجمه مثال: او ترجیح می‌دهد به جای بوم کشیده‌شده، روی تخته بوم نقاشی کند.

جسو

Example: He applied a layer of gesso to the canvas to prime it before painting.

ترجمه مثال: او برای زیرسازی بوم پیش از نقاشی، یک لایه جسو روی آن زد.

وارنیش

Example: She applied a coat of varnish to protect the painting and enhance its colors.

ترجمه مثال: او برای محافظت از نقاشی و جلوه بخشیدن به رنگ‌های آن، یک لایه وارنیش روی آن زد.