واژگان اقتصادی>
Economy Vocabulary
تولید ناخالص داخلی (تولید ناخالص داخلی)
Example: The GDP measures the total value of goods and services produced in a country.
ترجمه مثال: تولید ناخالص داخلی ارزش کل کالاها و خدمات تولید شده در یک کشور را اندازه گیری می کند.
تورم
Example: Inflation refers to the rate at which the general level of prices for goods and services rises.
ترجمه مثال: تورم به نرخی است که در آن سطح عمومی قیمت کالاها و خدمات افزایش می یابد.
بیکاری
Example: High unemployment rates can have a negative impact on the economy.
ترجمه مثال: نرخ بیکاری بالا می تواند تأثیر منفی بر اقتصاد داشته باشد.
نرخ بهره
Example: The central bank may adjust the interest rate to control inflation and stimulate economic growth.
ترجمه مثال: بانک مرکزی ممکن است نرخ بهره را برای کنترل تورم و تحریک رشد اقتصادی تنظیم کند.
کسری بودجه
Example: The government may run a budget deficit when its expenditures exceed its revenues.
ترجمه مثال: دولت ممکن است کسری بودجه را در شرایطی که هزینه های آن از درآمد خود فراتر رود ، اداره کند.
تعادل تجارت
Example: A trade surplus occurs when a country exports more goods than it imports.
ترجمه مثال: مازاد تجارت هنگامی اتفاق می افتد که یک کشور کالاهای بیشتری را نسبت به واردات آن صادر می کند.
بورس سهام
Example: Investors buy and sell shares of publicly traded companies on the stock market.
ترجمه مثال: سرمایه گذاران سهام شرکت های معامله شده عمومی را در بورس سهام خریداری و می فروشند.
قیمت ارز
Example: The exchange rate determines the value of one currency in terms of another.
ترجمه مثال: نرخ ارز ارزش یک ارز را از نظر دیگری تعیین می کند.
عرضه و تقاضا
Example: The law of supply and demand explains the relationship between the availability of a commodity and the desire for it.
ترجمه مثال: قانون عرضه و تقاضا رابطه بین در دسترس بودن کالا و تمایل به آن را توضیح می دهد.
سیاست مالی
Example: Governments use fiscal policy to influence the economy through taxing and spending.
ترجمه مثال: دولت ها از سیاست های مالی برای تأثیرگذاری بر اقتصاد از طریق مالیات و هزینه استفاده می کنند.
سیاست های پولی
Example: The central bank implements monetary policy to control the money supply and interest rates.
ترجمه مثال: بانک مرکزی سیاست های پولی را برای کنترل عرضه پول و نرخ بهره پیاده سازی می کند.
رشد اقتصادی
Example: Sustainable economic growth is essential for improving living standards and reducing poverty.
ترجمه مثال: رشد اقتصادی پایدار برای بهبود استانداردهای زندگی و کاهش فقر ضروری است.
اقتصاد بازار
Example: In a market economy, decisions regarding investment, production, and distribution are based on supply and demand.
ترجمه مثال: در اقتصاد بازار ، تصمیمات مربوط به سرمایه گذاری ، تولید و توزیع مبتنی بر عرضه و تقاضا است.
سال مالی
Example: The fiscal year for most governments begins on January 1st and ends on December 31st.
ترجمه مثال: سال مالی برای اکثر دولت ها از اول ژانویه آغاز می شود و در تاریخ 31 دسامبر به پایان می رسد.
رکود اقتصادی
Example: A recession is characterized by a decline in economic activity, lasting for a significant period.
ترجمه مثال: رکود اقتصادی با کاهش فعالیت اقتصادی مشخص می شود و برای یک دوره قابل توجه ادامه می یابد.
واحد پول
Example: The euro is the official currency of the Eurozone countries.
ترجمه مثال: یورو ارز رسمی کشورهای منطقه یورو است.
نیروی کار
Example: The labor force consists of all people who are employed or actively seeking employment.
ترجمه مثال: نیروی کار شامل همه افرادی است که شاغل هستند یا به طور جدی به دنبال اشتغال هستند.
درآمد یکبار مصرف
Example: Disposable income is the amount of money available for spending and saving after taxes and other deductions.
ترجمه مثال: درآمد یکبار مصرف مبلغ پول موجود برای هزینه و پس انداز پس از مالیات و کسر دیگر است.
بهره وری
Example: Improving productivity can lead to economic growth and higher living standards.
ترجمه مثال: بهبود بهره وری می تواند منجر به رشد اقتصادی و استانداردهای بالاتر زندگی شود.